کتاب بازآفرینی محصول
در فروردین ماه سال هزار و چهارصد کتاب « بازآفرینی محصول : چگونه کسب وکار خود را متحول کنید و در دوران دیجیتال ارزش خلق کنید» به حمایت شرکت آدان نیک افراز و با همکاری انتشارات راهپرداخت به چاپ رسید.
این کتاب به قلم اریک شافر و دیوید ساوی تألیف شده است و تجربیات این دو رهبر و شکلدهنده صنعت را در بخشهای سنتی صنعت، همراه با بخشهای نرمافزاری و فناوری، نقشه راه موردنیاز برای محصولات متصل هوشمند را ترسیم کرده است. همچنین ایدهی مطرح شده در این کتاب، روشهای سنتی تفکر و عمل در جهان تولید محصول را رد و توجه رهبران کسب وکار را به ضرورت درک و شکلدهی به چشمانداز جهانی و نوظهور محصول متصل هوشمند جلب میکند.
این کتاب دارای سیزده فصل است که فصل اول این کتاب به دگرگونی دیجیتال در ساخت محصول و محصولات متصل هوشمند اشاره میکند .در فصل دوم به جزئیات چند مفهوم خاص دنیای دیجیتال پرداخته و اهمیت اقتصاد نتیجهگرا توضیح داده میشود. فصل سوم به معرفی دو ابزار جدید برای پرداختن به بازآفرینی محصول اختصاص داده شده است: یکی شبکه بازآفرینی محصول و دیگری ضریب بازآفرینی محصول. فصل چهارم گذار کسبوکارها از امکانات محصول به سمت خلق تجربیات در محیط یک اقتصاد نتیجهگرا را توصیف میکند. در فصل پنجم نیز به پیامدهای تغییر مسیر شرکتها به سمت مدل کسبوکار بهعنوان خدمت، بهعنوان گامی در جهت اقتصاد نتیجهگرا اشاره شده است.
عنوان فصل ششم، تغییر بزرگ از محصول تا پلتفرم است. فصل هفتم به اهمیت زیاد هوش مصنوعی در شتاب بخشیدن گرایش به سمت محصولات متصل هوشمند میپردازد. فصل هشتم درباره تغییر از طراحی خطی به طراحی چابک بحث به میان میآورد. موضوع فصل نهم درباره هفت مهارت اساسی برای مدیریت بازتولید محصول است. فصل دهم نیز درباره نقشه راه رسیدن به موفقیت با خدمات و محصولات زنده است. فصل یازدهم از کتاب بررسی میکند که تحلیلها، نظریهها و پیشبینیهای ما تا چه حد با رویکردهای تولید محصول در صنایع مختلف هماهنگ است. در فصل دوازدهم، با مطالعه موردی روی شرکتهای هایر، فورشیا، سیگنیفای و زیمنس، محصولات بازآفرینیشده در عمل را نشان داده است و اما در فصل آخر کتاب به واقعیت محصولات در آینده اشاره شده است. همچنین چشماندازی از سال ۲۰۳۰ و تأثیر محصولات بازآفرینیشده در کنترل زندگی افراد ارائه شده است.
در مقدمهی کتاب بازآفرینی محصول میخوانیم:
«نخستین برداشتی که از کلمهی «تحول دیجیتال» میتوان داشت، ایجاد تحول در فرآیند کسب و کار یا محصول با جایگزین کردن اجزای دیجیتالی بجای اجزای دستی و غیردیجیتالی است. این مفهوم شاید شبیه همان مفاهیم قدیمی «دیجیتالی شدن» و «اتوماسیون» به نظر برسد که دهها سال است در اولویتهای بالای چک لیست مدیران برای بهینهسازی فرآیندها در صنایع مخلتف قراردارد. ولی «تحول» چیزی است فراتر از دیجیتالی شدن، و در دل آن نوآوری و خلاقیتی پنهان است که «مدل کسب و کار» را دگرگون میکند.
«بازآفرینی محصول» کتابی است که به این تحول میپردازد و راز موفقیت کسب و کارهای پیشرو و آیندهنگر را نشان میدهد: «محصولات زنده»؛ محصولات هوشمندی که اجزای دیجیتال و فیزیکی در آن پیوندی انداموار دارند، و آنچه فروخته میشود «تجربهی کاربر» و «نتیجه»ای است که استفاده از محصول یا خدمت به دنبال دارد، نه قابلیتهای خود محصول. همهی ما امروز یکی از این «محصولات زنده» را در جیب داریم، و شاید به همین دلیل است که امروز بسیاری از طراحان خدمت و محصول در حوزههای گوناگون، گوشیهای هوشمند را دروازه ورود به این دنیای جدید کسب و کار میدانند.
برنامه ریزی برای تحول، غالباً فراتر از ظرفیت و ساختار و فرآیند برنامهریزی قوامیافتهی کسب و کارهای کلاسیک و سنتی است. دلیل اصلی آن، ماهیت پرابهام و مسیر ناشناختهی پیشروست، که امکان پیشبینی و در نتیجه برنامه ریزی سنتی را از مدیران میگیرد. مهمترین موتور محرک سازمانهای تحولگرا، اول از همه داشتن مدیرانی اهل اعتماد و تجربه و ریسک و متعهد به دگرگونی، و پس از آن بکارگیری ساختاری چابک در برنامهریزی و اجراست. چابک بودن را اغلب – به اشتباه – تند و سریع بودن میپندارند، و انتظار دارند یک تیم چابک چند برابر یک تیم سنتی محصول تولید کند. ولی حاشا که چنین نیست! و اتفاقا شاید خروجی کمی یک تیم چابک به مراتب کمتر و کندتر از تیمهای سنتی باشد. سادگی و ساخت محصولاتی هرچه کمتر، یکی از اصول بیانیه چابک است. مهمترین نقطه تمایز یک ساختار برنامهریزی چابک، توان پاسخ سریعتر آن به تغییرات، و برنامهریزی دوباره براساس شرایط و بازخوردها و دریافتهای جدید است. این چیزی است که در منطق مدیریت پروژه سنتی گاهی از آن بیبرنامگی و باری به هرجهت بودن برداشت میشود، و البته مرز چابکی و بیبرنامگی، مرزی ظریف است.
یکی دیگر از گرایشهای اصلی تحول، قرار گرفتن در بافت تکثرگرای دنیای ابری است. «شرکتها باید خود را در اکوسیستمها و اتحاد با شرکایی غرق کنند که امروز برای آنها باورپذیر نیست». این باز بودن و اتصال پذیری، اول از همه باید در دیدگاه مدیران کسب و کار جاری باشد، و پس از آن مجهز بودن به ابزارهایی مدرن برای مدیریت یکپارچگی و اتصالپذیری ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
سه محور اساسی
- هوشمند
- چابک
- یکپارچه
این سه محور اساسی تحول به سوی محصولی زنده و تجربهگراست. کسب و کاری که دیگر به دنبال حاشیهی سود و کارمزد فروش محصول یا خدمت نیست. بلکه میخواهد شریک تحولی باشد که تجربهی استفاده از محصول در زندگی مصرفکنندگان و مشتریانش ایجاد میکند. خواه آن را «اقتصاد تجربه» بنامیم و خواه «اقتصاد نتیجهگرا».
امیدواریم خواندن این کتاب برای شما نیز – مثل ما – الهامبخش و زایا باشد. ما در آدانیک و شاکیلید بسیاری از ایدههای طرح شده در این کتاب را باور داریم و دورنمای کسب و کار خود را در همراهی با دیگر پیشگامان تحول میدانیم. ما گمان داریم که پیشرفت فناوری و تحولی که پیآمد آن است، سویهی روشنی دارد که میتواند به بهرهمند شدن بیشتر همگانی و شکوفایی فردی و اجتماعی بیانجامد، و توسعه و حکمرانی خوب، برآیند همین تلاشهای همگانی ماست».
اگر مایل هستید که کتاب “بازآفرینی محصول” را خریداری کنید به آدرس لینک زیر بروید:
تهیه و تنظیم: ارژنگ طالبینژاد
میانگین آرا: 0 / 5. شمارش رایها: 0